وقتی پای درد و دلهای کارمندان میراث فرهنگی یزد مینشینی، چیزی فراتر از خستگی در چهرهشان میبینی؛ غبار غم بر صورتشان نشسته، نگاهشان سنگین است و نفسشان گاه از فشار زندگی بند میآید. آنها نگراناند؛ برای سفره کوچکشان، برای فرزندانی که آینده اشن در ابهام است.
میراث فرهنگی فقط دیوارهای خشتی، بادگیرهای بلند، و کاشیکاریهای قاجاری نیست؛ بلکه انسانهایی هستند که با عشق، تعهد و صبوری از این میراث مراقبت میکنند. آنها زندهاند، دغدغه دارند، خانواده دارند و هر روز با کمترین امکانات، بیشترین مسئولیت را به دوش میکشند. اما در برابر این تلاش، چه دریافت میکنند؟ حقوقی ناچیز، بیتوجهی!
واقعیت این است که حقوق کارمندان میراث فرهنگی در مقایسه با سایر ادارات، در پایینترین سطح قرار دارد. این تفاوت نهتنها غیرمنصفانه، بلکه توهینآمیز است. مگر نه اینکه همین افراد، با حداقلها، بیشترین سهم را در حفظ میراث ملی دارند؟ چرا باید در این مظلومیت تاریخی باقی بمانند؟ چرا باید در سایه بیتوجهی، فرسوده شوند؟
آیا تا به حال کسی به وضعیت معیشتی این کارمندان اندیشیده؟ آیا صدای خسته آنها شنیده شده؟ تا کی باید با شرمندگی حقوق ناچیزشان را دریافت کنند؟ تا کی باید برای تامین نیازهای اولیه، سختیها را تحمل کنند؟ تا کی باید در سکوت، بار فرهنگ را به دوش بکشند و خود فراموش شوند؟
اگر قرار است میراث فرهنگی حفظ شود، باید ابتدا میراثداران آن را حفظ کرد. با احترام، با حمایت و با حقوقی که شایستهی شان باشد. فرهنگ بدون انسان، فقط یک قاب خالیست؛ یک ویترین زیبا، اما بیروح است.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 28,اوت,2025